فانوس
دیده ام امشب نیز، بی تو می گرید یار وغزلهــایم نیز، ترجمان انتظـار رفتی وبند سفر، عاقبت پایت بست بی تو ای یارعزیز،مانده ام بی غمگسار رفتی ای سنگ صبور،دردها مانده به دل چشمه اشکم خشک،خسته گشتند اشعار رفتی و دل را هــم ،به اسارت بردی دل مجنون مرا ، دل شوریده و زار رفتی ونور دوچشم ،شده فانوس رهت ومن از خیـال تو تا به صبحم بیدار
نوشته شده در شنبه بیستم آبان 1391 ساعت
23:8 شعراز معصومه| 65 ابراز لطف
+ نوشته شده در جمعه ۱۷ آذر ۱۳۹۱ ساعت 18 توسط همای
|
خداوندا